سیستم آموزش تک‌بعدی



این چند بعدی بودنم داره اذیتم میکنه، اینکه ازین شاخه به اون شاخه پریدنم، گاهی شده که یه سنگ ببندم به پام و به زور منو بکشونه توی دریای عمیق یه رشته ای اما هر بار طناب رو از پام باز کردم و خودم رو کشوندم به ساحل و دریای دیگه‌ای. 9 یا 10 ساله بودم که رفته بودم مسابقات والیبال منطقه‌ای، توی اون سن تمرین والیبال کردن و هر روز بعد مدرسه رفتن تمرین والیبال با توپ بسکتبال زیر نظر عصبی ترین مربی ممکن، کار متداولی نبود وقتی همه فوتبال بازی میکردن، یا کاراته میرفتن! حالا که ورزش تفریح روزانمه نه حرفه‌م که اونم اگر اجازه بده اوضاع، گاهی با خودم نمیتونم کنار بیام که چرا توی اون رشته پا نزاشتم و ادامه ندادم. مشوقی نبود یا هرچی الان دیر شده شاید. فکر کنم توی سن 10 سالگی توانایی تصمیم گیری به اون بزرگی رو نداشتم و هنوزم که هنوزه ندارم.
به والیبال ختم نشدو قبل اون مسابقات ژیمناستیک و بعد اون مسابقات شطرنج نتایج همین ازین شاخه به اون شاخه بودنم بود. شاید داشتم امتحان میکردم. شاید مزه مزه میکردم طعم هر رشته ای رو. بعدشم درس و درس و درس. نمیفهمم نحوه آموزش مزخرف ایران رو وقتی صرفن آدم ها تشویق میشن تا توی یه رشته باشن و سخت تشویق/اجازه/حمایت/آموزش/فضا مناسب برای این کار وجود داره. وقتی همش حرف کنکور و قبول در کنکور آمال آدم‌ها میشه.
یادمه از یه آدم روانشناس با سابقه این حرف رو در میون گذاشتم که میخوام نویسنده شم، که گفت اون رو میتونی به عنوان یه کار درکنار کار اصلیت انجام بدی. این رو در نظر بگیرید که یه آدم روانشناس با سابقه این رو به من گفت کسی که توقع میرفت که نویسندگی به عنوان یه حرفه در نظر بگیره نه تفریح اوقات فراغت آدم.
حالا هنوزم سیستم تصمیم گیری‌ای برام وجود نداره که توی جاهای حساس بهش رجوع کنم و کمکم کنه. اینکه بازم برنگردم به گذشته و بگم ای کاش این ای کاش اون. گاهی اوقات فقط اوضاع اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و سیاسی باعث تصمیم گیری هامون میشه نه خودمون و درون خودمون.