چرایی کوهنوردی

اینکه چرا باید کوهنوردی کرد دلایل زیادی میشه به کار برد اما حادثه هفته گذشته باعث شده تا این سوال درذهن مخاطب این سوال را ایجاد کند که چرا انسان خود را به خطر بیندازد؟ چرا در سرمای کوهستان در چادر باید خوابید؟ یا حتی در سوراخی برفی خوابید؟ چرا باید جوانانی که هر روز هر کدام سرمایه یک کشور هستن جان خود را از دست بدهند و در ازایش نفی عمومی نداشته باشد؟ چرا باید هزینه اضافی برای این گونه افراد در نظر گرفت تا در شرایط اضطراری به کمکشان شتافت؟ حتی در یک سیستم اقتصادی، هزینه زیادی که صرف بزرگ شدن جوانان شود چرا به ناگهان از دست برود؟ چرا موفقیت در صحنه های دیگر زندگی یا حتی ورزشی برای این گونه افراد بی تفاوت میشود و فکر و ذکر آن ها فتح آن تکه از زمین برآمده باشد؟
این پست من سعی در جواب دادن کامل نیست اما جواب در ذات ورزش کوهنوردی است، ورزشی که سمبلی از تمامی پستی بلندی های زندگیست و انسان موفقیت دوست سعی در فاتح شدن بر این چالش را دارد. اگر از جرج مالوری اولین صعود کننده اورست بپرسید پاسخ ساده ای میدهد: "برای اینکه آنجاست، برای اینکه حضور اورست که هنوز فتح نشده چالش برانگیزه..."
همسر هم نورد آمریکایی که با کوهنوردان مفقود شده ایرانی بوده در وبلاگش در جواب چرایی کوهنوردی، میگوید: "برای غلبه نه بر کوه ها، بر شک، ترس و ضعفخودمان... "


نکته دیگر اینکه تا انسان خود یک بار پا به این رشته نگذارد و طعم ایستادن بر روی قله ای را نچشیده باشد عاجز از عطش کوهنوردان میشود. میشود دلایل کوچک و بزرگ دیگر را ردیف کرد اما مخاطب خانه نشین قانع نمیشود.

این مورد که کوهنوردی برون مرزی ایران حوادث زیادی دارد موضوع دیگریست که تخصص من نیست و مباحث مربوط به فدراسیون کوهنوردی و باشگاه ها حاشیه این ورزش را زیاد میکند و ای کاش جو بهتری حاکم بود.
تا الان خبری از کوهنوردان مفقود شده نرسیده اما امیدواری رویای رایگانیست که در اختیار داریم. امیدوارم آيدين بزرگی، پويا کيوان و مجتبی جراحی که صرفا عکس هایشان را دیدم حداقل جسدی برای خانواده خود داشته باشند.