تابحال اعتکاف نرفته بودم. اصلا
نکتهای که برای خودم عجیبه اینه که مناسک اسلامی را در ایران کمتر از اینجا انجام
میدادم. کارهایی که نمیدانم به چه علتی اینجا بیشتر داره اتفاق میافته.
اما چرا اعتکاف:
برایم جالب بود. اینکه سه روز بسط بشینی در مسجد
به عبادت. ممکنه بعضیها همین جوری در یک مکانی مثل خانهشان سه روز یا بیشتر
مجبور باشن بمانند اما با این فرق میکنه که نباید از مسجد برین بیرون. این
نبایدِ که کار رو قشنگ میکنه. بعلاوه اینکه اعمالی رو باید انجام بدی که اگر واقعا
کسی برسه همه رو انجام بده بسیار طاقتفرساست.
اینجا بزرگترین مسجد شیعیان برگزار میکرد. نزدیک
به ۳۰ ۴۰ نفر هم بودن و بیشتر هم عراقی، جوان هم بینشون بود اما کمتر از آدمهای
سن بالا. اینکه یک عرب قرآن بخواند یا دعا بخواند تجربه زیبایی بود. وقتی دعا
میخواندند میدانستند که این قسمت دعا چقدر سوزناک و زیباست و لحن خواندشان تورا به
معنیاش میکشاند. و چقدر هم دعای ابوحمزه ثمالی دعای زیبایی است. من موبایلم را قطع نکردم اما اگر احکام اعتکاف آپدیت میشد باید استفاده از تلفن همراه هم حرام میکردن. تا بکلی ببری از خلقِ خدا و به خدا برسی.
جالب است که در اسلام، ما وظایفی در این حد عزلتنشینانه
و بدور از خلق داریم و همین طور وظایف زیاد اجتماعی. امیدوارم بتونم تعادل رو حفظ کنم.
نکتهای که به آن پی بردم: اینکه اگه یک عرب
هم قرآن خوان نباشد موقع خواندن قرآن ممکن است تُپق بزند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطف کردی