درخت کناری


درخت ها رو که توی زمستان از پایین نگاه کنی مثل رگ‌های دست می‌مونن، زمستان وقتی برگ‌ها بر زمین ریختن و باران جلوِ خش‌خش اونها رو گرفته وقتی از پایین به درخت‌ها نگاه کنی مثل رگ‌های آسمان میمونن، مثل رگ‌های آسمان.
وقتی باد میزنه و هوا پسه، این رگ‌ها بی‌مهابا در آسمان میرقصن و اگر خونی در اونها بود فواره می‌زد، خون فواره می‌زد، صدای سایش رگ ها در فصل سرما مانند صدای شاخه‌های درختان بی‌برگ در زمستان است.
شاخه قطور سر از زمین برآورده، مویرگ‌هایش می‌شود برافراشته در زمستان بی برگ و در تابستان...
خدایش بیامرزد تبرزن را، تبری می‌زد که مویرگ‌ها هم شتابان می‌شدند و تبرزن خوب می‌دانست که فصل سرما برای قطع درخت بهترین فصل سال است.

نگاهی کن به شاخه های شکسته ات
به هیکل تنک و بی فرَه ات

عذری بخواه و انگشت به دهان گیر
سکوتی کن تا سخن برآرم

تا بگویم کیستی و زکجایم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطف کردی